تفکر : امری فردی یا اجتماعی ؟
فرآیند تفکر در ایران
برنامه ی زاویه
قسمت سوم : ۱۲/۱۲/۱۳۹۴
مهمانان : دکتر علی مرشدی زاد، استاد علوم سیاسی دانشکده ی علوم انسانی دانشگاه شاهد
دکتر کریم فیضی، استاد فلسفه و عضو هیئت علمی دانشگاه
مجری کارشناس : دکتر امیر دبیری مهر
در آغاز دکتر امیر دبیری مهر با اشاره به دو برنامه ی گذشته زاویه گفت بخشی از جامعه ی فکری ما بر این باورند که تولید فکر در ایران صورت نمی گیرد و موانع زیادی در این میان وجود دارد. برخی هم از فرصت های فراوان برای تولید فکر در ایران نام می برند و تبادل این دو اندیشه بحث برنامه زاویه است. بحث ما در برنامه ی زاویه به یک نقطه ی خوب و قابل اتکایی رسیده است و زاویه ی فکری که در این خصوص وجود دارد به گونه ای شکل گرفته است. اما در این میان برخی معتقدند فرآیند تفکر در حوزه ی فرهنگی و جغرافیایی ما آنطور که باید شکل نگرفته است و برخی هم می گویند افراد دسته ی اول دچار بدبینی شدند و واقعیت های موجود در این حوزه را نمی بینند. این بحث احتیاج به ادامه دارد و در کنار آن باید به عوامل و فرصت های تولید فکر در ایران هم اشاره کرد.
حال سوال ما از دکتر فیضی هم این است که دیدگاه شما درباره ی تولید فکر در ایران چیست؟
دکتر فیضی : گمان می کنم سخن را باید از تفاوت فکر و تفکر شروع کرد. فکر عام است و فردی نیست که فکر نداشته باشد. هر کسی که واجد قوه ی درک باشد؛ فکر می کند. فکر یک مقوله ی عمومی است. از انسان عامی تا عالم، از نخبه تا نوابغ، از سیاست مدار تا اقتصاد دان و … همه در حال فکر کردن هستند.
اما تفکر یک مقوله ی دیگری است. فکر از تفکر فاصله دارد. بدون فکر نمی توانیم حرف بزنیم. هیچ ارتباط و شناختی صورت نمی گیرد. فکر به عنوان یک اصل مفروض است. آنهایی که کودن هستند به لحاظ فکری ضعیفند. عموم انسانها دارای فکر هستند.
تفکر یک مقوله ی اجتماعی است که به تربیت اجتماعی مربوط است و بعد از آن شکل می گیرد. همه ی انسانها فکورند ولی متفکر نیستند. ولی ما به این مساله توجه نمی کنیم. فکر می کنیم هر فکوری متفکر است و بالعکس.
دکتر دبیری مهر : پس در نظر شما تولید فکر معنای عامیت و فردیت ندارد؟
دکتر فیضی : نقطه ی آغاز تفکر فردیت نیست. متفکر یک ساحت دیگری است و آن زمانی است که وارد جامعه می شویم چرا که حیثیت آن اجتماعی است.
دکتر مرشدی زاد: دو مدعایی که فرمودید هر کدام استدلال خاص خود را دارند. دو گروه در ایران وجود دارند : کسانی که می گویند تفکر داریم و دارای رشد علمی و بالندگی هستیم و بیشتر به تولید منابع علمی در ایران توجه دارند و آنها را شاخص و معیار تفکر می دانند. اما بحث ما در حوزه ی دانشگاه است. این گروه تاکیدشان بر محصولات علمی است. در مقابل گروهی هستند که معتقدند تفکر باید حرف نویی داشته باشد و علم را ارتقا بخشد. این اتفاق در علوم انسانی نمی افتد و با وجود مقالات و دانشگاههای متعددی که داریم محصول حاصله خیلی کم است. بخش کمی تفکر نوآورانه داریم و باقی آن تکرار مکررات و رونویسی از دیگران است.
دکتر دبیری مهر : معنا و فرآیند تفکر یک مساله بحث برانگیز در حوزه ی فکری ماست. این که می گوییم تفکر یک امر اجتماعی است به چه معناست؟ آیا فکر از حوزه ی فردانیت شروع میشود؟
فیضی : اگر تفکر اجتماعی نباشد به امر شخصی تبدیل می شود. فکر لازمه ی زندگی است. در تفکر فرد تمام می شود و جامعه شروع می شود. اگر عام و گسترده فکر کنیم به تفکر می رسیم. اگر از خود عبور کنیم به تفکر رسیده ایم. اما سوال اینجاست که اصلا تفکر داریم یا نه؟ تثبیت شده یا نه؟ تحقق پیدا کرده یا نه؟
دکتر دبیری مهر : خوب در این میان سوال پیش می آید که با وجود اساتید و متفکرین در حوزه ی دانشگاه؛ این نهاد مهم ترین مکان تولید اندیشه و فکر است. پس چرا تفکر رخ نمی دهد؟
دکتر فیضی : نه. دانشگاه اساسا به عنوان یک نهاد برای ما معنا شده است که آن را به رسمیت بشناسیم و کار کنیم. ما تفکر نداریم چرا که نطفه نمی بندد تا قوام پیدا کند. میوه ای است که در ایران به عمل نمی آید. با یک فرد تفکر شکل نمی گیرد. زمینه اجتماعی می خواهد. جامعه باید تفکر پرور باشد و متفکر بسازد. مدنیت ما محصول فکرهاست نه تفکر. آن هم فکرهایی که از هم جدا هستند نه هماهنگ با هم. تناقض و اختلاف فکر زیاد است. این که سوال های ما مدام در مورد چرایی نداشته هاست خودش یک مساله است. تفکر هنوز وارد منظومه ی اندیشه ای ما نشده است.
دکتر مرشدی زاد : شاخص گروه اول برای وجود تفکر تولید مقالات علمی – پژوهشی دانشگاههاست. گروه دوم معتقدند تولید فکر در ایران اندک است و شاخصشان هم این است که ما چقدر نظریه علمی در رشته های مختلف علوم انسانی داریم که ایرانیان ارائه دهنده ی آنها باشند؟ مثلا در جامعه شناسی، علوم سیاسی، روانشناسی، فلسفه و … . مقالات تولید می شوند ولی هیچ نظریه ای از طرف ما مطرح نمی شود.
دکتر دبیری مهر : گروهی هم معتقدند ما هم نظریه پرداز داریم هم نظریه. اما این که حمایت نمیشوند بحث دیگری است و ما نباید آنها را دست کم بگیریم.
دکتر مرشدی زاد : این یک نگاه توطئه محورانه است. این که ما خیلی نظریه پردازان قدرتمند داریم ولی متاسفانه سیستم جهانی به گونه ای طراحی شده است که دولت های استکباری راه را برای ارائه ی این نظریات باز نمی کنند. به عقیده ی من اگر نظریه ارائه بشود و قدرتمند هم باشد راه خودش را باز خواهد کرد.
دکتر دبیری مهر : دیدگاه مقابلی هم هست که حتما اینجوری نیست که در علوم انسانی متفکر و تولید فکر و محصولاتی که توانایی جهانی شدن را داشته باشند نداشته باشیم. با فرض اینکه دست کم وجود دارند ولی آن طور که شایسته ایران باشد نیست. عوامل و زمینه ها چیست؟
دکتر فیضی : اولین زمینه خود اجتماعی است که باید متفکر تولید کند ولی چنین قوامی را نداشته است و پیوسته در ناامنی بوده است. نخستین ناامنی ناامنی ذهنی و سپس نا امنی اقتصادی، سیاسی و … است که اجازه نداده اند تا جامعه قوام پیدا کند. تا جامعه قوام نداشته باشد انتظار از تفکر بیهوده است. اگر یکی از این عوامل نباشد بقیه عوامل هم کمک کننده نخواهند بود.
دکتر دبیری مهر : برنامه زاویه فضای طرح این دیدگاهها خواهد بود و ما از دیدگاههای مخالف هم استقبال خواهیم کرد. یکی از پر آشوب ترین کشورهای دنیا آلمان بوده است که چه در تاریخ قدیم و چه در تاریخ معاصر و چه در قبل از وحدت آلمان در اواخر قرن ۲۰، آشوب داشته است. حتی محور دو جنگ جهانی هم آلمان بوده است. اما پر متفکرترین کشور هم آلمان است. این مساله را چگونه ارزیابی می کنید؟
دکتر فیضی : آشوب الزاما به معنای ناامنی نیست. آشوب دلیل خارجی دارد که ممکن است جامعه ای به قوام برسد ولی به دلیل همان قوام باز هم متفکر تولید بکند. در اروپا رشته ی تفکر هیچ گاه منقطع نشده است. قوام بوده است و سپس تفکر شکل گرفته است. جامعه ما متفکر می خواهد. ما در هر دوره ای فقط سعی کرده ایم زندگی کنیم. بعد از این که از زندگی احساس امنیت کنید؛ طلیعه ی تفکر شکل می گیرد. اما ما تا زمانی که در مرحله ی روزمرگی هستیم متفکر نخواهیم داشت. تفکر یعنی نفی فردیت. یعنی اینکه من به خودم فکر نکنم و از منافع شخصی و خانوادگی فراتر بروم. اما همواره موانعی بوده اند که ما را در فردیت محبوس کرده اند. ما مقلدین تفکر هستیم. گیرنده ی تفکر هستیم ولی فرستنده نداریم.
دکتر مرشدی زاد : ما در یک دوره ی تاریخی شاهد این هستیم که بعد از اسلام تفکر فلسفی وارد می شود تا حمله ی مغول که متوقف می شود. به تدریج هر چه بالاتر می آییم تحت سیطره ی نقل قرار می گیرد و کم کم به حاشیه می رود و بعد از حمله ی مغول از تفکر فلسفه تنها کورسویی باقی می ماند.
دکتر فیضی : ما خلاق نبودیم، خلق نکردیم بلکه متطور کردیم. تفکر زمانی است که ایجاد کنید. ما منعطف ترین ملت دنیا هستیم. ما می اندیشیم ولی تفکر نمی کنیم.
دکتر مرشدی زاد : زمانی که به عصر مدرن می رسیم روشنگری و تحولات علمی جامعه ساکت است. برخی کشورها بیدار شدند مثل ژاپن که امپراطوری میجی در سال ۱۸۴۸ آن را بازسازی کرد. در کشور ما دارالفنون تاسیس شد که البته در رشته های علوم طبیعی فعال بود و علوم انسانی تعطیل بود. میرزا ملکم خان به خارج رفت و علوم سیاسی خواند. علوم سیاسی به شکل مدرن بعد از مشروطه شکل گرفت. بعد از تجدد وقتی محموله ای برای مدرسه ی دارالفنون آمد؛ وقتی ناصرالدین شاه خواست امضا کند گفت امضا می کنم ولی همه را به انبار ببرید چرا که راضی نیستم کسی باسواد باشد و فقط از دارالفنون باید نامی در سالنامه بماند. همین نگاه است که می گوید دانشگاه موظف است مقاله تولید کند تا رتبه ی ما در سطح جهانی بالا برود. باید غایت شناسی کنیم که دانشگاه چرا به وجود آمده است. ما نهادها را میسازیم بعد به دنبال این هستیم که چرا به وجود آمده اند. یک علت به قبل دانشگاه بر میگردد. دبیرستان چه محصولی را تحویل دانشگاه می دهد. آیا آن دانش آموز آماده ورود به دانشگاه است؟ همچنین منابع درسی باید بهینه سازی شوند. ما اکنون با نبود مبحث تفکر انتقادی در مدارس و دانشگاهها روبرو هستیم. دانش آموز باید با شکل ساده ی تفکر انتقادی آشنا شود و درست فکر کردن را بیاموزد. شیوه ی تدریس بیشتر از اینکه بیاموزد؛ دانش آموز را به حفظ کردن وامی دارد. علوم انسانی استدلال و فکر هست نه حفظیات.
ما در این حوزه دو مانع داریم : موانع معرفت شناسانه و جامعه شناسانه.
دکتر فیضی : مشکل عمده ما به روزمرگی و روزمره شدن برمی گردد. دلایل متعددی در این میان دخیل هستند. این روزمرگی آفتی است که استثنا ندارد. تا زمانی که روزمرگی حاکم باشد احکام آن هم پیش خواهند آمد. تا زمانی که روزمرگی حکومت می کند فضا همین خواهد بود و فراتر از این از تیررس ما خارج خواهد بود.
دکتر دبیری مهر : طبیعت هم با روزمرگی سر سازگاری ندارد. نوروز خلاف روزمرگی است.
دکتر فیضی : مساله نوشدن، تجدد و نوگرایی بعد از تفکر است. تا زمانی که تفکر نباشد ما نمی توانیم به فردا بیندیشیم. افق را نمی توانیم ببینیم. ما باید از منافع جزئی بگذریم. تفکر به ما نزدیک نمی شود و امکان نزدیک شدن آن منتفی است. دانشگاه خودش بخشی از مشکل است. دانشگاه ساخته شده است تا علم را پیش ببرد. سنت دانشگاهی سنتی است که شما فقط تربیت می شوید و مدارجی را طی می کنید. مشکلاتی از قبیل : بودجه، مشکل ساختمان دانشگاه، استاد، رشته، دانشجو، فارغ التحصیلی و … همه دامنگیر دانشگاه هستند . ما یک نهادی ساختیم و حالا می رویم تا مشکلش را حل کنیم. ما پشت تفکر هستیم. آیا ما هنوز در طیف تفکر قرار داریم یا خیر؟ با کمال احترام به متفکرین باید بگویم که ما تفکر در مقیاس تفکر نداریم.
دکتر مرشدی زاد : دو عامل معرفت شناسی و جامعه شناسی در چند دهه ی گذشته از طریق ورود نسبی گرایی به علم وارد شده اند که خود سه شاخه دارند : یکی پست مدرنیسم است. دوم مفهوم بومی گرایی به معنای اعم کلمه پایگاه جغرافیایی و اعتقادی و سوم مفهوم غرب ستیزی که هر سه به جهت معرفتی علم را نسبی کرده اند. بومی گرایی معتقد است آن چیزهایی که در این جغرافیا و پایگاه اعتقادی تولید میشوند علم هستند و اگر بخواهیم آن را متوجه شویم باید اهل این پایگاه جغرافیایی باشیم. به عقیده ی من علم گزاره ای است که می تواند صادق و کاذب باشد و توسط همه می تواند تولید شود و به جغرافیا ربطی ندارد. دانشگاه نیاز به استقلال از دولت دارد. باید فضای دموکراتیک حاکم باشد که کادر علمی تعیین کننده ی آن باشند. در دانشگاه باید شایسته سالاری حاکم باشد و تعیین استاد هم به شکل علمی باشد.